چن وقت منتظر بابام بودم بیاد دنبالم یه ساعت شد نیومد. منم خو بیکار نیستم پیاده راهو اومدم.
رسیدم سر کوچه ماشین بابامو دیدم داره میاد سمتم.
میگم :چرا نیومدی؟
میگه :داشتم تلویزیون میدیدم یادم رفت!
گفت :یهو راز بقا شروع شد یاد تو افتادم.
من
راز بقا
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
خوردن گوشت گربه حلال شد! | 0 | 228 | nasrin |
کامپیوتر شما مرد است یا زن ؟؟!! (امتحان کنید) | 0 | 233 | nasrin |
زلزله در یک قدمی تهران! | 0 | 178 | nasrin |
پیکه و شکیرا در حال قایق سواری! /عکس | 0 | 242 | nasrin |
پرسرعت ترین اینترنت دنیا در ۴ کشور/ ایران دارای کندترین اینترنت | 0 | 211 | nasrin |